چه شد ، که ما خودمان را گم کردیم و کم می بینیم؟
سلام به خدای قدرتمندی ها
سلام به این روز زیبایی که به من هدیه شده.
سلام به خدایی که زیبایی ها را آفرید تا در چشم من و شما زیباتر جلوه داده بشه.
سلام به خالق تمام جهان هستی.
سلام به خالق من و شما
سلام به روزی که می تواند شگرفی آفرینی کند در زندگی من و شما.
سلام به روزی که می تواند یک اتفاق جدیدی را برای من و شما رقم بزند.
سلام به روزی که هیچ وقت دیگر تکرار نمی شود.
ای کاش قدر امروز خودتان را خیلی زیاد بدانید.
پروردگارا این عزت مرا بس است که من بنده ی تو ام
و این افتخار مرا کافیست که تو پروردگار منی
خدایا تو آنچنانی که دوستت دارم
مرا آنچنان قرار بده که دوست میداری
چه شد که ما خودمان را گم کرده ایم؟
چه شد که ما خودمان را کم می بینیم؟
چه شد ما خود کم بینی داریم؟
شما آنقدر خفن هستید که به بهترین ها برسید.
یکی از مباحثی که در دوره VIP شما یاد می گیرید،
این است که شما شان و منزلتان خیلی بالا است ولی با تجملات و چشم چرانی تجملات دیگران،
خودتان را کوچک نکنید.
چه شد آنقدر خودمان را کوچک کردیم؟
از خدا همیشه یک چیزی را بخواهید،
«خدایا من را صبور تر کن و استقامت من را بیشتر کن.»
چون دنیا دنیا ی نوسانات است.
آدم ها نوسان دارند، مشکلات دارند.
کسب و کار ما نوسان دارد.
کشور ما نوسان های زیادی دارد.
اطرافیان شما نوسان دارند.
وقتی شما صبور تر بشوید، و استقامتتان بیشتر شود،
شما آسیب خیلی کمتری در این نوسان ها می بینید.
و چه بسا به امید خدا اصلا آسیبی نمی بینید.
به جایی می رسید که آنقدر درک و شعور شما بالا می رود که،
این نوسانات برای شما کاملا معمولی می شود.
و اصلا به آن فکر نمی کنید.
چه شد که آنقدر ما خودمان را کم می بینیم؟
می دانید چطور من رشد کردم؟
با خودم بودن!!!
خود واقعیتان باشید.
ما همیشه دوست داریم هم دیگر را اصلاح کنیم.
در صورتی که زمان نداریم و غرق می شویم.
دائما در شرف اصلاح کردن هم دیگر هستیم.
موفقیت را می خواهید فقط از دیگران پیدا کنیم…
مصطفی راغب یک شعری دارد که می گوید:
من از تمام دنیا شب بریدم
بیایید در کنار هم، سقف های ذهنی همدیگر را بالا ببریم
و به هم دیگر روحیه بدهیم.
این عالیه!
به جای اینکه به رخ هم بکشیم…
به لطف جهان هستی، شعور، درک و تجربه آدم ها بالا رفته است.
ما زمان نداریم و آنقدر زیر بار این حرف ها میرویم تا غرق شویم.
که بعد از آن در یک گمراهی، دوگانگی و یک دنیا ی دیگر به سر می بریم.
ما به جز کره ی زمین یک دنیا ، جهان و کهکشان دیگری داریم، که مختص خودمان است.
و شما این کهکشان را می توانید پر از نور و یا سیاهی و ناراحتی کنید.
این فقط از دست خودمان بر میاید.
بی خود و بی جهت درگیر حرف های دیگران نباشید.
ظرف ذهنیتان را بزرگ کنید.
براتون حرف مردم مهم نباشد.
در خوش بینانه ترین حالت ممکن بعد از مرگ شما، همین مردم نهایتا تا 40 روز به یاد شما هستند.
پس…
فقط به فکر پیشرفت خودتان باشید.
جهان خودتان را دریابید.
نگذارید دیگران عذاب وجدان داشته باشند.
آن ها نابود می شوند.
رهایشان کنید.
بگذارید به حال خودشان باشند.
شما چنان به فراق بال حال خوب خواهید رسید که،
به طور وصف ناپذیری آزاد و رها می شوید.
به این حال برسید. از خدا بخواهید به حالت رهایی برسید.
که دیگر برای شما مهم نباشد.
دنبال عیب جویی و عیب یابی نباشید.
در یک داستان بسیار جذابی؛
یک روز در یک شهری، یک فردی بود که هر روز به همه گل هدیه می داد.
و بر عکس آن یک نفر بود که، هر روز به همه ناسزا می گفت و حال همه را بد می کرد.
دست بر قضا آن کسی که گل هدیه می داد، روزی آمد که، دیگر به کسی گل هدیه نمی داد.
و آن آدمی که ناسزا می گفت، به دیگران گل هدیه می داد.
مردم شهر گفتن دیدید این فرد الکی و با نقشه به ما گل میداد.
دیدید آن کسی که نا سزا می گفت، آدم بدی نبود، امروز به ما گل هدیه داد.
و این شد عزیز آن شد بیگانه.
دنیا ی امروز اینجوری می باشد.
هر چقدر دنیا ی امروز را بهتر درک کنید، به آرامش بیشتری می رسید.
حال خوش راز سعادت بشر است.
این دعا را در حق خود کیند؛
خدوندا کاری کن که من از درون رشد کنم.
به خدا نگویید فقط هندوانه بزرگ به شما بدهد، بگویید داخل هندوانه هم قرمز، شیرین و… باشد.
هیچ وقت هیچ کس را در حد خود نبینید که، با او کًل کًل کنید.
این دوری از حاشیه است، نه غرور و تکبر.
یادتان باشد درس های زندگی تمامی ندارد. فقط معلم هایش تغییر می کنند.
مثل این درس که، من از تمام دنیا شبی بریدم…..
معلم های زندگی هر چقدر جلوتر پیش بروید، سخت گیر تر می شوند.
روزگار به شما سیلی می زند، ولی من با عشق به شما می گویم.
نگذارید سیلی بخورید……
با خودتان در جنگ نباشید.
از الان به دنبال دریا نروید، قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
دیدگاهتان را بنویسید